گفت و گویی درباره عکاسی مطبوعاتی



گفت و گوی زیر که نتیجه ی زحمت محمدرضا مقدسیان است بیش از یک سال پیش انجام شده که به نظر من بحث مفیدی است که ادیت بسیار خوب آقای مقدسیان و به چالش کشیدن مباحث در سوال هایش در پیشرفت مصاحبه نقش مهمی داشته است. این گفت و گو را از وبسایت آفیش در این جا می گذارم که در یکی دو مورد متن را تصحیح کرده ام



محمدرضا مقدسیان
بهروز مهری عکاسی ار از سال 67 آغا زکرد و پس از سه سال وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد تا عکاسی را با جدیت بیشتری و بصورت اکادمیک پی بگیرد. در میانه راه تحصیل در دانشگاه بود که با کاوه گلستان آشنا شد .این بهانه ای بود تا با تمرکز بیشتری روی عکاسی مستند کار کند.او سال ها در مطبوعات داخلی اعم از همشهری، جامعه، زن،سرمایه ، اخبار فعال بود تا اینکه در سال 77 تصمیم گرفت کارش با خبرگزاری های خارجی را در راس فعالیت هایش قرار دهد و دیگر به طور جدی در مطبوعات داخل فعال نبود.او این روزها با خبرگزاری فرانسه به عنوان عکاس همکاری می کند.اشنایی او با فضای عکاسی مطبوعاتی در سطح بین المللی و تجربه کار کردنش یا آژانس های معتبر عکاسی دنیا را بهترین بهانه دیدیم برای برگزاری گپ و گفتی با او در مورد فتوژونالیسم با هدف رسیدن به تعریف درستی از آن و البته روشن شدن وضعیت فعلی آن در سطح جهان.ترتیب دادن این گفتگو با همکاری و همدلی دوست خوبم سید موسی هاشم زاده دست داد و او بود که مسبب دوستی تازه من با بهروز مهری بود.بهروز مهری از سختی های کار عکاسی خبری در ایران می گوید و اینکه عکاسان ایرانی بدلیل دشواری اخذ ویزا حتی از کشور های منطقه امکان حضور سریع در دل وقایع مهم خبری را ندارند واینکه نگاه سنتی عکاسان خبری ایرانی باعث شده تا به دشواری در دل عکاسان بزرگ خبری جا بازکنند و از رشد وحشتناک تکنولوژی و اینکه اگر دست در کار نشویم عکاسی خبری دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت و ...می گوید که در ادامه می خوانید.

در تعاریف رایج فتوژورنالیسم را معادل عکاسی خبری می دانند آیا شما قایل به این تعریف هستید؟
فتوژورنالیسم رو همان عکاسی مطبوعاتی تعریف می کنند.عکاسی مطبوعاتی یک تعریف بسیطی دارد.حتی عکس طبیعت هم می تواند عکس مطبوعاتی باشد و یا عکاسی علمی ، عکاسی پرتره یا عکاسی مد اگر در نشریه ای استفاده شوند جز عکاسی مطبوعاتی تلقی می شوند. پس هر عکسی که در نشریه ای به چاپ برسد عکس مطبوعاتی اتلاق می شود.ولی عکس خبری زیر مجموعه ای از عکاسی مطبوعاتی یا همان فتوژورنالیسم است.
عده ای قایل به این تعریف هستند که فتوژورنالیم به نقش بیان کننده عکس در مطبوعات اشاره دارد و اینکه عکس بتواند در جایگاه مقاله و گزارش قرار بگیرد و یک موضوع را منتقل کند.
بله ولی شما ممکن است مورد قله دماوند یک مقاله ای نوشته باشید و عکسی از این قله را در کنار آن قرار دهید این عکس به ذات مطبوعاتی نبوده ولی در این جا کارکرد مطبوعاتی پیدا کرده است.
در این وضعیت عکس نیاز به توضیحی در کنار خودش دارد تا ماهیت مطبوعاتی پیدا کند یا نه ذاتا گویا است و مطبوعاتی تلقی می شود؟ساده تر اینکه آیا این عکس می تواند به تنهایی مفاهیم درونی مقاله را مطرح کند؟
نه لزوما ماهیت مطبوعاتی ندارد
اگر برای نمونه دواگر عکسی از ملاقات دو شخصیت سیاسی داشته باشیم و در آن میان رفتار یا فرم چهره یکی از آنها گویای تمام تحلیل های پشت آن دیدار باشد از حیث مطبوعاتی اصیل تر نیست ؟
این نمونه ای که شما مطرح کردید در شاخه عکاسی خبری قرار می گیرد که زیر مجموعه عکاسی مطبوعات است.عکس مطبوعاتی یعنی عکسی که در مطبوعات استفاده شده است.مثلا در مورد عکاسی علمی اگر یک عمل جراحی برای اولین بار استفاده شود یا اختراعی علمی در حد نانو انجام شود از آن دستاورد علمی عکس تهیه می شود که عکس علمی نام می گیرد ولی همان عکس برای خبر رسانی در مورد این اتفاق تازه استفاده می شود و عکس خبری نام می گیرد.
پس این عکس علمی در ذات خودش یک خصوصیتی داشته که از باقی عکس های علمی جدایش می کرده و برای آن اهمیت خبری ایجاد ایجاد کرده است.
بله دقیقا مثلا عکسی که از ویروس ایکولای منتشر شد که این اواخر در اروپا آلودگی ایجاد کرد یک عکس علمی است ولی ماهیتا جذابیت خبری دارد و ذهن کنجکاو مخاطب را ارضا می کند.اساسا مرز بسیار باریکی بین عکس مطبوعاتی و عکس خبری وجود دارد.مثلا در مورد پرتره شما ممکن است در یک کنفرانس خبری یا یک نشست بین المللی یا در حین یک اتفاق از یک شخصیتی عکس پرتره بگیرید که ماهیت یک اتفاق حول و حوش آن شخص رو هم داشته باشد که می شود پرتره خبری ولی ممکن است با یک شخصیتی مصاحبه تهیه کنید  ولی یکی از عکس های خوبش را که پیشتر تهیه شده بوده استفاده کنید که ماهیت خبری ندارد، ولی در کنار مصاحبه شما ماهیت مطبوعاتی پیدا می کند.یا اگر از یک مجسمه عکس بگیرید یک عکس عادی که می تواند مطبوعاتی باشد دارید ولی اگر از پایه مجسمه ای که حالا نیست عکس بگیرید می شود عکس خبری چرا که نبود مجسمه خودش خبر است.
پس هر عکسی می تواند مطبوعاتی باشد ولی لزوما هر عکسی عکس خبری نیست
دقیقا
نسبت زمان و مکان و البته تاریخ مصرف دار بودن یا نبودن عکس خبری با اصالت عکس خبری چیست؟ اصولا لزومی دارد که یک عکس خبری خوب در سال های آتی هم عکسی گویا و اصیل باشد یا نه عکس های خبری هم مثل روزنامه ها از تولد تا مرگ هر فریم زمان کوتاهی را طی می کنند؟
بستگی به جنس اتفاق خبری دارد و اهمیت آن قاعدتا هرچه اتفاق مهم تر باشد عکس ماندگار تر میشود به شرطی که عکس خوبی هم باشد.حتی اگر از یک اتفاق خیلی مهم عکس خوبی نگیریم طبیعتا عکس ماندگار نمی شود.گاهی اوقات پیش می آید که ما از یک اتفاق مهم و امکان خوب عکس گرفتن را نمی یابیم و یا گاهی تنها عکس موجود از یک اتفاق مهم یک عکس معمولی یا بد است ولی چون تنها سند موجود است پس ماندگار می شود.
مثل بسیاری از اتفاقات بزرگی که این روزها عکاسان آماتور ثبت و ضبط می کنند و البته سر و صدای زیادی هم ایجاد می کند
دقیقا بسیاری از اتفاقات لحظه ای را عکاسان آماتور ثبت  می کنند چرا که لزوما در ان لحظه عکاس خبری حرفه حاضر نیست.در این شرایط یک عکاس آماتور که اتفاقا دوربین هم همراه داشته از آن اتفاق عکس می گیرد و خب عکس او به تاریخ عکاسی خبری اضافه می کند.
حالااگر آن اتفاقات را حذف بکنیم باز ان عکس به لحاظ آرتیستیک ارزشی خواهد داشت؟
نمی توانیم صد در صد اعلام نظر کرد ضمن اینکه گاهی ممکن است عکاسان آماتور خبری عکس هایی بگیرند که به لخاظ فن عکاسی هم خیلی خوب باشد هم از نظر کادر بندی و هم ترکیب بندی رنگ و نور... به ظن من نمی توان اینطور قضاوت کرد یک عکس خبری می تواند در کنار ارزش خبری خودش ارزش هنری هم داشته باشد و البته ممکن است که اینطور نباشد و عکس تنها به دلیل اهمیت سوژه اش شهره شود.در مورد باقی شاخه های عکاسی هم این داستان صادق است شما ممکن است به یک نمایشگاه عکس بروید که هنرمندی با ایده ها و نگاهی خاص برگزارش کرده و البته در نگاه نخست ردپایی از ترکیب بندی های آنچنانی و یا کادر بندی های اهورایی نبینید ولی آن مفهومی که از طریق عکس منتقل می شود اصالت دارد و و شما را جذب می کند.
پس تفاوت عکاس خبری حرفه ای و آماتور در چیست؟
عکاس آماتور یک اتفاق را ثبت می کند ولی این روند توالی پیدا نمی کند پس واقعا روش عملکردش اتفاقی است ولی عکاس حرفه ای این اتفاق را دنبال می کند بسطش می دهد تکرارش می کند و روی موج آن سوار می شود تا نتیجه بگیرد.مثلا اگر از یک انفجار تروریستی عکس گرفته در روزهای بعد یا حتی سال های بعد سراغ بازماندگان می رود و یا عواقب آن را به تصویر می کشد.برای نمونه در مورد جنگ های مهم تاریخ ما هنوز عکس های مستندی داریم در مورد جنگ ویتنام یا جنگ ایران و عراق که تهیه می شود و نشر داده می شود.این عکس ها به عواقب جنگ و اتفاقات پس از آن می پردازد.

کمی هم به ارتباط عکس با مخاطب بپردازیم. قطعا هر عکسی قبل از اینکه به گروه خاصی از عکاسی تعلق داشته باشد باید مخاطبش را یشناسد.قایل به این هستید که در دوره حاضر زبان ارتباطی آدم ها زبان تصویر شده است و این تصاویر است که در دنیا حکومت می کند؟
دقیقا بیشتر هم به دلیل همه گیر شدن فضای مجازی و ارتباط مردم با آن است .این امر باعث شده تا بیان با ابزار تصویر بیشترو بیشتر همه گیر شود.
در اتفاقاتی که این اواخر در خاورمیانه و شمال افریقا افتاد همان تئوری که قرن حاضر قرن تصویری سخن گفتن است اثبات شد چرا که همین مردم عادی بودند که عکس ها و فیلم های خبری را به دنیا مخابره کردند و همه چیز از همان جا شروع شد.به نظر می رسد سواد بصری مردم آن قدر بالا رفته که می توانند با تصاویر سخن بگویند و اخبار را منتقل کنند.در این  میان عکاسی خبری حرفه ای چطور می خواهد سری در سرها در بیاورد و همچنان جایگاه اختصاصی خودش را حفظ کند؟
عکسی که توسط عکاس خبری حرفه ای ثبت می شود با عکسی که توسط یک شهروند خبرنگار گرفته شده فرق می کند چرا که عکاس حرفه ای نگاهی دارد تصویر و ماهیتش را خوب می شناسد و می داند که چه هدفی را دنبال می کند ولی شهروند خبرنگار صرفا هدف ثبت لحظه را دنبال می کند.پس کیفیت کار قابل قیاس نیست. ولی در جایی که عکاس حرفه ای حاضر نبوده و تنها عکس موجود عکس شهروند خبرنگار است این عکس ها ماهیت سند پیدا می کنند.در مجموع فکر می کنم هر کدام از این دو دسته کار خودشان را می کنند و را ه خودشان را می روند.حتی ممکن است این روند باعث شود که عکاسان خبری حرفه ای تحلیلی تر و با عمق بیشتری کار کنند تا تمایز بیشتری در کارشان نسبت به عکاسان آماتور دیده شود.
مسئله اصالت و درستی خبر کجای کار قرار می گیرد؟ تعهدات حرفه ای و اخلاقی که عکاس حرفه ای با ان آشنا است و آماتور ها خود اگاه یا نا خودآگاه به ان پایبند نیستند را چطور باید در نظر داشت؟
دقیقا نکته این است که اثبات اصالت عکسی که شهروند خبرنگار ارسال کرده یا در فیس بوک یا یو تیوب نمایش داده  از حیث اصول اخلاقی و حرفه ای و صحت و سقم قابل اتکای صد در صدی نیست.عکاس حرفه ای عکسی که به اتفاق سال قبل یا ده روز پیش اختصاص داشته را به جای عکس امروزی ارائه نمی کند.این خودش می تواند آسیب باشد و خب در ثبت تاریخی یک اتفاق خلل ایجاد می کند چرا که احساسات گرایی و سلایق و گرایشات غیر مرتبط با حرفه ای گریهای مطبوعاتی دخیل می شود. به نظر من این دو جریان در حال حاضر کار خودشان را می کنند.نمی توانم بگویم صدر در صد مفید است یا نیست ولی مطمئنا بی آسیب نیست.این شرایط می تواند وضعیتی را ایجاد کند که حتی عکاس جرات بیرون آوردن دوربین در سطح شهر را نداشته باشد چرا که عکس العمل منفی از سوی مردم می بیند حال به دلیل غیر حرفه برخورد کردن برخی عکاسان آماتور یا بی اخلاقی حرفه ای دسته از عکاسان حرفه ای مثلا عکاسی که عکس خبری می گیرد ولی آن عکس سر از جای دیگری در می آورد.به هرحال پزشکان هم همگی تعهد نامه اخلاقی پزشکی را قبول می کنند و سوگند یاد می کنند ولی داریم پزشکانی که بی اخلاقی می کنند و یا حتی مریض را به خاطر نداشتن پول درمان نمی کنند تا بمیرد یا حتی دکتر هایی که در تاریخ شکنجه گر بوده اند ولی در کنار آن اکثریت پزشکان را داریم که متعهدند و به درستی و طبق اصول اخلاقی کار می کنند.در مجموع مطلق نمی توان به این موضوع نگاه کرد.
این مسئله در مورد خود عکاسان حرفه ای هم صادق است
بله حتی ممکن است من به عنوان یک عکاس خبری برای یک رسانه بین المللی عکسی گرفته باشم وتوضیح عکس هم گویای اتفاق درون عکس باشد ولی این عکس سر از جایی در بیاورد که بی ربط به کلیت آن است و حتی مورد سو استفاده قرار بگیرد که خوب این دیگر دست تو نیست.این هم باز باعث بی اعتمادی می شود.
با این اوصاف و با توجه به همه گیر شدن فیس بوک و یو تیوب از طرفی و رشد تکنولوژی های تلفن همراه و دوربین های خانگی برای فیلم برداری و در ادامه رسیدن به این نقطه که با ویدئو ارتباط برقرار کردن به جای تک فریم عکس به نحوی که حتی وقابع خبری هم در قالب ویدئو عرضه می شود ونه لزوما عکس ، فکر می کنی عکاسی خبری چطور می تواند راه خودش را ادامه دهد؟ اساسا ارتباطی میان این دو می بینید؟
من معتقدم این مسئله باعث کمتر شدن تمایل به عکس دیدن می شود چرا که مردم دوست دارند همه چیز را جامع و کامل بینند.پس ترجیح می دهند یک اتفاق را از رسانه های تصویری همراه با توضیحات جامع دنبال کنند در قالب مجموعه ای از مدیا های مختلف اعم از عکس، فیلم، متن و ... . پس این سبک را ترجیح می دهند چون راحت ترند.این بر می گردد به عطش مخاطب به دریافت اطلاعات بیشتر و نه لزوما عمیق تر شدن در موضوعات. بنابراین وقتی مالتی مدیا وارد کارزار می شود باید آن را پذیرفت ولی با درایت باید کمک کرد تا مسیر درستی را طی کند و باعث سطحی نگری نشود.
پس به نظر می رسد که رشد تکنولوژی و به تبع آن بالا رفتن سرعت در کار رسانه و البته رشد محصولات ویدئویی عکاسی خبری با معنای فعلی اش و وزن عکس خبری را دچار علامت سوال کرده است.
همین طور است.ولی سهم مجلات برای انتشار این طور عکس ها بسیار زیاد است.در دنیا تقاضا برای عکس سیاه و سفید خیلی کم است چرا که می گویند مردم پول بایت این عکس ها نمی دهند.البته مجلات تخصصی در این زمینه داریم ولی سهم اندکی از کل را شامل می شود. به هرحال بازگشت اقتصادی هم برای رسانه های مختلف اساس کار است پس به دنبال خواست مخاطب می روند.به هر طریق فکر می کنم عکاسی خبری مثل 40 سال پیش نمی تواند تاثیر گذار باشد و مثلا یک عکس از یک اتفاق نمی تواند تاثیری که یک عکس از جنگ ویتنام براذهان عمومی می گذارد را ایجاد کند.تنها کسانی که می توانند گره کار را باز کنند خود عکاسان و نشریات هستند.
 عکاسی مطبوعاتی و به طور خاص تر عکس خبری در مطبوعات و خبرگزاری های کشور های توسعه یافته چه جایگاهی دارد؟ اصولا در جامعه مطبوعاتی آنها هنوز کلنجار رفتن برای استفاده درست از عکس و ارزش قایل شدن برای تصویر در حوزه خبر رسانی وجود دارد؟
در مطبوعات کشورهای پیشرفته عکی در مطبوعات وزن اساسی دارد و اصولا نمی توان میان ارزش متن وعکس و برتری یکی بر دیگری اعلام نظر کرد.حتی در روزنامه های کشورهای عربی منطقه یا حتی هند و پاکستان جایگاه عکس مطبوعاتی و البته عکس خبری به خوبی جا افتاده است.این مسئله که از عکس کم کنیم و به متن اضافه کنیم منسوخ شده است در ایران اما داستان طور دیگری است و متن بر عکس برتری دارد و در جاهایی حاضر نیستند از یک مطلب بگذرند تا برای مطلب اصلی شان عکس خوبی استفاده کنند.در مطبوعات ما عکس برای پر کردن فضاهای خالی میان متن استفاده می شود.کراپ کردن (اصلاح قاب بندی) ایرادی ندارد ولی به شرطی که ماهیت عکس تغییر نکند که می کند.
خب شاید این مسئله عمیق تر از این موضوعات باشد و برگردد به پذیرش یا عدم پذیرش مطبوعات و رسانه ها به عنوان یکی از ارکان اصلی زندگی مدرن در جامعه ایرانی.
اصولا چیزی تحت عنوان قدرت رسانه در ایران تعریف نشده است.در کشورهای توسعه یافته عکس ها و مطبوعات جریان سازی می کنند یک عکس سرنوشت سربازان آمریکا در عراق یا افغانستان را تغییر می دهد یا مثلا اگر عکسی از یک سرباز امریکایی که جنازه اش توسط مردم سومالی روی زمین کشیده می شود منتشر می شود آمریکا نیروهایش را از ان منطقه بیرون می کشد.پس رسانه تاثیر گذار است چون قدرت دارد.ولی در ایران اینطور نیست.یکی از اصلی ترین دلایلش هم این است که ارباب مطبوعات و مدیران مطبوعاتی نیستند و بیشتر سیاسی اند.مثلا نماینده مجلس می اید روزنامه تاسیس می کند تا حرف سیاسی خودش را بزند.طبیعتا اطلاعاتش در حد یک روزنامه نگار حرفه ای نیست.از طرفی هم نوع نگاه به عکس درایران به نوعی سرشار از منفی نگری است.نشریات ترجیح می دهند عکس کار نکنند یا اگر هم کار می کنند از عکس های خنثی و محافظهکارانه بهره ببرند.من یک نمونه را یادآوری می کنم بعد از فوت امام خمینی عکسی از مراسم تشییع منتشر شده که در آن بدلیل احساسات شدید مردم و دست به دست شدن پیکر اما قسمتی از بدن امام نمایان بود.این عکس در داخل جمع آوری شد و اجازه انتشار نیافت چرا که دوستان بر این عقیده بودن که توهین آمیز است.کاوه کلستان می گفت که یک فریم از این عکس به طریقی از کشور خارج شد و در نشریات آن طرف کار شد وقتی این تصویر را به سید احمد خمینی نشان دادند توصیف جالبی کرده بود و آن اینکه انگار مسیح را تشییع می کنند.ایشان به عکس مثبت نگاه کردند.من معتقدم عکسهای خوب به خاطر اشخاص دیگری خوب شدند تا خود عکاس برای اینکه آن آدم امکان عکس گرفتن تو را فراهم کرده و اجازه این کار را داده و یا اینکه آن آدم به عکس مثبت نگاه می کرده است.برای نمونه تصور کنید یک نفر ترور شده و شما در محا حاضرید اگر از او در آن لحظه عکس بگیرید این عگس بسیار ماندگار می شود ولی در آن لحظه اگر اشخاص حاضر در محل یا ماموران انتظامی و یا اقوام اجازه این کار را ندهند دیگر عکس خوبی در کار نیست.پس یک سند تاریخی از میان می رود یا حفظ می شود.


Written by : site manager || Date : 05 Jan 2013 || [ مصاحبه ها ]


Please write your comments

    Comments
Name
Email
Website
Security Code
 


___ ___ ___