تیم پیج در هرات




  دیدار پنج شنبه شب پس از پایان انتخابات بهترین قسمت سفر من به هرات بود. مصاحبت با تیم پیج برام به یاد موندنی بود. خیلی خسته بودم, روز پرکاری داشتیم و می خواستم زود بخوابم.  بچه ها زنگ زدن که شام بریم بیرون, انگار یکی از کارکنان سازمان ملل دعوتشون کرده بود. گفتم من می خوام بخوابم و نمی تونم بیام. دوباره فریدون عکاس محلی آسوشیتدپرس زنگ زد و گفت می خوایم بریم پیش تیم پیج. فکر کردم شوخی می کنه اما جدی بود. گفتم الان میام
اولین بار اسم تیم پیج رو از کاوه (گلستان) شنیدم. سال 72 یا 73. فیلم خانه فرانکی رو بهم داد تا ببینم. فیلم درمورد تیم پیج بود که چطور به ویتنام میره  زندگی حرفه ای اونو نشون میده. صحنه آخر فیلم شوک آوره. او سوار هلی کوپتر شده, یکی از سربازا که به طرف هلی کوپتر می دوه زخمی می شه. تیم از هلی کوپتر پایین میاد تا کمکش کنه و همون موقع ترکش انفجار یه مین مغزش رو داغون می کنه. تا مدت ها سمت چپ بدنش فلج بوده, الان هم کمی سخت راه میره. آدم سخت جونیه. بین سال های 1962 تا 68 چهار بار به سختی زخمی می شه اما ادامه می ده
می گفت سال 1962 با یک ماشین فولکس واگن راه میفته. از آنکارا میاد تبریز, تهران, اصفهان, کرمان و بم وبعد وارد پاکستان می شه. فقط 12 پوند تو جیبش بوده و توی مسیر هم آدمای دیگه رو سوار می کنه. اونا هم هر کدوم 20 پوند داشتن.  اما به هر شکل به ویتنام می رسه. بعد از مدت کوتاهی با یونایتد پرس که اون موقع خبرگزاری بزرگی بوده با هفته ای 90 دلار شروع به کار می کنه. خودش می گه واسه اون زمان پول زیادی بود.
شصت و پنج سال داره اما بیشتر به نظر می رسه, جراحت های دوران جنگ و درگیری در ویتنام, لایوس و چین اونو از پا در نیاورده. روح خیلی قوی ای داره. با شدت و اشتیاق تمام از عکاسی دفاع می کنه و معتقده عکاسی نخواهد مرد.شنیدن جمله معروف در مورد عکس از زبان پیج اما با قدرت, جالبه
 "یک عکس به اندازه میلیاردها کلمه ارزش داره حتی به اندازه میلیاردها پیکسل"
میلیاردها و نه هزار کلمه
از بین تمام عکسایی که از روز انتخابات گرفته 10 تا انتخاب کرده. از همه مهموناش توی اتاقش می خواد کمکش کنن تا 5 تا رو حذف کنه. در نهایت با نظر همه از جمله عکاسای افغانی 6 تا رو انتخاب می کنه تا برای سازمان ملل بفرسته. این ماموریت رو برای سازمان ملل اومده
هسلبلاد و لایکا برای نگاتیو و دی 5 مارک 2 برای دیجیتال و چه قدر هم این دوربینو دوست داره
وقتی از کاوه براش می گم, اونو می شناسه اما نمی دونه که زنده نیست. در دهه 90 با هم همکار بودن, بعد از تاسیس آژانس عکس رپورتاژ. کاوه هم به اونا ملحق می شه. آژانسی با چهار عکاس
بعد از شام که به زور گیرمون میاد چون دیروقته کلی گپ می زنیم. می گه خیلی از دوستام یا کشته شدن و یا مردن. لری باروز و بقیه. دیدن تیم پیج یه عکاس حسابی جنگ برام با ارزشه و یک عکس به اندازه میلیاردها کلمه ارزش داره
برگزیده آخرین عکس های خبری من به روز شد :افغانستان


Written by : site manager || Date : 23 Aug 2009 || [ عکاسان ]


Comments‍

احسان عباسی

سلام آقای مهری. تقریباً کل امروز رو داشتم در مورد سفر به افغانستان سرچ می‌کردم که با تیم پیج هم آشنا شدم. اینجا هم روایت دیگری در موردش خوندم.
اگر بشود تا چند روز دیگه راهی افغانستان هستیم (من به اتفاق یکی از دوستان). راستش آماتور هستیم و فقط برحسب علاقه قصد این سفر کردیم. احتمالا طی یک هفته از هرات، مزارشریف و کابل دیدن کنیم. شما که اونجا بودید می‌تونید بگید اونجا برای عکاسی امن هست یا خیر؟ ممنون.

hamed khorshidi

salam.khaste nabashid..man akshaye makkeye shoma ro didam ghabele ghiyas nabod ba aksaye afghanestaneton.{makke kheli ghavi tar bod to negah albbate shoma ostadin va man shagerd. sharmande jesarat kardam.pirozo barghara bashidi

ahmad aghasiani

sepas.matlabe khoobi bod.

Please write your comments

    Comments
Name
Email
Website
Security Code
 


___ ___ ___